استاد اصغر همت متولد سال ۱۳۳۱ شیراز از پیشکسوتان تئاتر ایران به حساب می آید. گفتگوی صریح و بی پرده با این هنرمند تئاتر درباره جشن هنر شیراز نشان می دهد که وی به اعتلای هنر همراه با اخلاق اعتقاد دارد . این را می توان در سلوک و رفتارش نیز دریافت. بخشهایی از این گفتگو را در اینجا ملاحظه می کنید و بیش از این را نیز در شماره ۳ و ۴ فصلنامه سرزمین هنر خواهید خواند.
گفتگو با اصغر همت
بازیگر و کارگردان
وقتی خواستیم با شما دربارهی جشن هنر گفتوگو کنیم، از ما پرسیدید میخواهید له آن سخن بگویید نه علیه آن؟ چرا این سوال را از ما پرسیدید؟
چون علیه آن خیلی حرف زده شده و هرچه باید توی سرش بزنند زدهاند. از نظر من باید دربارهی نقاط مثبت آن هم حرف زد.
واقعاً معتقدید که جشن هنر را فقط کوبیدهاند؟
بله . ببینید، آن اتفاقاتی که در سال ۵۶ در جشن هنر افتاد، از یک نگاه سیاسی و مذهبی، کمی آگراندیسمان شد. خوب از دیدگاه سیاسی به خاطر اینکه انقلابی اتفاق میافتد و رژیم سرنگون میشود و از دیدگاه دیگر چون جشن هنر در آن رژیم اتفاق میافتاده و هرچه در آن رژیم بوده اَه است، پس جشن هنر هم اَه است. بحث دیگر هم بحث مذهبی است که بیشتر پیرو اتفاقاتی است که در سال آخر افتاد و درشت شد و اینها بیشتر مدنظربوده، ولی کمتر به وجه مثبت جشن هنر پرداخته شده است.
خوب این اتفاقات هزینههای سنگینی را هم بر دوش بودجهی مملکت میگذاشت.
الان هم برای خیلی کارها هزینه میشود، نمیشود؟ بزرگترین شخصیتهای هنری دنیا جمع میشدند توی شیراز و حتی با سفارش ما اولین کار جهانیشان را انجام میدادند و ما به عنوان نسل نو تئاتر ایران دیگر فقط در کتابها نمیخواندیم که مثلاً تئاتر ژاپن چیست، نو و کیوگن چیست، تئاتر آفریقای جنوبی چیست، رقص کاتاگالی چیست، پیتر بروک کیست، برسون کیست. کسانی میآمدند که هنوز هم در دنیا گندهتر از آنها پیدا نشده یا اگر شده ما بیخبریم. خوب همهی این ها میآمدند و با افتخار برای جشن هنر شیراز کار میکردند و ما این شانس را داشتیم که برویم اینها را از نزدیک ببینیم. در زمینههای مختلف دارم عرض میکنم که مثلاً تاداوش کانتور میآمد اینجا کارش را اجرا میکرد، شوجی ترایاما، یهودی منوهین، اشتک هاوزن و اگر فقط بیاییم و این اسمها را ردیف کنیم، میبینیم که جشن هنر شیراز کارهایی هم کرده است. آشنایی با فرهنگهای مختلف یکی از هدفهای اصلی این جشن بود.
سن شما چقدر بود؟
من سنم طوری بود که از همان دورهی اولش هم میتوانستم تماشاگر باشم. در دورهی اول من ۱۵ سالم بود.
پولش را هم داشتید که بتوانید از عهدهی خرید بلیط برنامههایش بربیایید؟
نه، ولی ما جزو بچههای تئاتر بودیم و یک جورهایی بینصیب نمیماندیم از دیدن. البته بیشتر با سماجت.
من وقتی که وارد دبیرستان حیات شدم، مثل آقای حمید مظفری، آقای عزیز(احمد) سپاسدار، مرحوم جمشید اسماعیلخانی، مرحوم مجید افشاریان، مرحوم قدرتالله پدیدار و امثال این بزرگان کار تئاتر میکردند. بعد ما بودیم؛ یعنی من، امین تارخ، مجید جعفری، خلیل فروزانی، جعفر باباملک یا جاهای دیگر عباس افشاریان، حبیب دهقاننسب و همهی آن کسانی که هنوز هم، چه آنهایی که رفتند و چه آنهایی که ماندند، سرمایههای تئاتر ایران هستند.
چند دوره به طور مستقیم و از نزدیک شرکت کردید؟
من از سال ۴۹ تقریباً همهی دورههای جشن هنر را دیدم. به جز سال ۱۳۵۲ که خدمت سربازی بودم، بقیهی سالها را کموبیش دیدم، به ویژه ۵۳ به بعد که دانشجوی تئاتر بودم.
پس اشراف کاملی دارید به همهی بخشها…
نه کامل، اما در رشتههای تئاتر و موسیقی که من علاقهی زیادی داشتم، تقریباً بیشتر برنامهها را میدیدم. البته تئاتر در اولویت بود، اما برنامههای موسیقی و رقص را هم از دست نمیدادم.
مردم چی؟ آنها هم از این برنامهها استفاده میکردند؟
ببینید، وقتی مثلاً کسی مثل اشتک هاوزن میآید تو بازار وکیل و موسیقی اجرا میکند، طبیعی است که مردم هم میبینند. یادم هست مردم شیراز به اشتک هاوزن میگفتن اوسو کاظم (خنده) چون اسمش سخت بود. ما شیرازیها هم استعداد زیادی در خلاصه کردن اسامی داریم. مثلاً «تراوش پیاله» که همان آبکش هست را میگوییم «تُرُش پاله» (خنده). به اشتک هاوزن هم میگفتند اوسو(استاد) کاظم. آماری از استفادهی مردم ندارم که به شما ارائه بدهم.
به نظر شما آیا هنرمندان ما توانستند از حضور بزرگان تئاتر در ایران به درستی استفاده کنند؟
برای ما این مهم بود که ژانرهای مختلف تئاتری را روی صحنه ببینیم. بعضی وقتها در صحنه میدیدیم که دارد باران میآید، یا ریشههای درخت را میدیدیم، یعنی یک کار صرف رئالیستی. از آن طرف پیتر بروک و دیگران را میدیدیم که از بزرگان تئاتر جهان بودند یا حتی دیدن گروههای تئاتر ایرانی. همین دیدن، خود به خود دید ما را گسترده میکرد. البته بماند که فهم و درک برخی از آنها برای ما ثقیل بود، اما عملاً میبینید که این حضور و این دیدنها در تئاتر ما بیتأثیر نبوده. تئاتر شیراز یک موقعی در بین تئاتر شهرستانها حرف اول را میزد. حتی بعد از کوچ اجباری ما و بعد از انقلاب هم تأثیرش را در تئاتر شیراز میتوانیم ببینیم…
ادامه ی این مصاحبه ی منحصر به فرد و ناگفته هایی را از تئاتر خوک ، بچه آتش گروه مجارستانی در سال ۱۳۵۶ را در صفحات ۱۶۵ تا ۱۷۴ شماره ۳و ۴ فصلنامه سرزمین هنر بخوانید.