بهاریه | یادبود بهار آبادان، از لب کارون تا همکلاسی های ناصر تقوایی

محسن فاضلی ، نویسنده و منتقد

بهاریه نوشتن برای من سخت است. راستش دلم می خواست بتوانم به دور از اندوهی که گاهی مرا ویران می کند، با آرامش یک بهاریه ی بنگارم که سرشار از فرح وزندگی بوده باشد. اصلاً بهاریه باید بوی عطر ورایحه یاس بدهد.

بوی عطراگین بهار وشکوفه های گیلاس رایحه گیسوان سبزه قبا وچشمان آبی و درخشانش را…

گاهی باید مهربانی دوستان نازنین را به نیکی یاد کنم.خوب حالا وقتش است .چرا که نه …اما اگر بخواهم اسمی از این عزیزان ببرم می ترسم بعضی ها از قلم بیفتدند وحکایت آن یادداشت «حال تأتر ما خوب است اما شماباور نکنید» بشود… دوستانی که در دهه ۷۰ با هم و درکنار هم بودیم از ذهن وخاطره ام از یادم رفته بودندو از قلم افتادند و از من رنجیده و آزده خاطر شده اند. خوب حق هم دارند .چیستا یثربی به من گفت :

فاضلی چندبار آن را خواندم و اشک هایم سرریز کرد و مرا به آن سال ها بردی…

چه برسرمان آوردند لامروت ها؟

حالا من دارم خیرسرم مثلاً بهاریه می نویسم. این چه اندوهی ست که دست از سرم بر نمی دارد؟ چرا من این همه اندوهگین ام ؟؟؟

خدا کند بتوانم یک بهاریه مفرحی بنگارم سال های نوجوانی در جنوب با غزاله وسبزه قبا ما سه نوجوان پرشور و شر و بازیگوش در ایام عید “نوروز” هرروز تا شبانگاهان کنار بلوار ساحلی شط در کنار مسافران نوروزی می چرخیدیم  و سوار قایق موتوری و یا بلم موتوری پسر خاله هایمان می شدیم و بی خیال دنیا بودیم و محو صدای آقاسی لب کارون و ترانه های بندری گلنوازان عظیمی و جمال می شدیم حالا چندسالی ست گلنوازان فوت کرده است همکلاسی بابایی و ناصر تقوایی بودند.

آلبرت کوچویی هم بود..

همایون ارشادی هم بود بچه بوارد جنوبی خیلی های دیگه هم بودند .

انگاری نه من بلد نیستم بهاریه بنویسم.این کاره نیستم. نوستالژی دست از سرم بر نمی دارد بهار در خوزستان دیگر سالهاست معنی واقعی اش را ازدست داده است.

دیگر خبر ی ا ز تکرار آن سالهای طلایی نیست آن سبو به شکست و آن پیمانه ریخت افسون که تاریخ خاطرا ت نشاط انگیز “تکرار نمی شود صدای عبدالحیم حافظ وفیروز کوکب الشرق “ام کلثوم سمیرا توفیق و صداهای که برایمان عید را مفرح می نمودند..

لباس هایمان را با چه ذوقی بر تن می کردیم من خیلی سبزه نبودم. غزاله هم مثل بابایی خوش فرم و خوش چهره بود..

سبزه قبا هم مثل دایی “چشمانی آبی ولاغر اندام بود و سرشار از شیطنت..

مثل “یوما”عمه اش چه روز هایی همش منتظر بودیم که مدرسه تعطیل شود…

آخرین روزها ی عید، غزال مشق هایم را می نوشت و من هراسان بودم یکی از همین عید ها “دوتا از شعر های غزال را خوانندگان کوچه بازاری خواندند و چقدر سر زبان ها افتاده بود و ما سه نفر عهد بسته بودیم به کسی حرفی نزنیم.غزال هم برایمان ” من وسبزه قبا یک ساعت سیکو “ازبازار سیف خرید. سبزه قبا باز هم به همین رضایت نمی داد هرروز عصری غزال را مجبور می کرد ماراببرد کافه نادری ناصر کافه چی و بستنی و چاکلت تلخ و نسکافه بگیرد…

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

غزال مهربان و دل نازکی داشت اما “شعر هایش سرشار از اندوه بود ولی همیشه تبسم از لبانش دور نمی شد،به خصوص وقتی که مرا نیشگون می گرفت و داد من در می آمد و سبزه قبا هم کیف می کرد.روزهای عید به سرعت برق و باد می گذشت و تا چشم به هم می زدیم سیزده بدر سر می رسد و با پیکاب پسرخاله ها می رفتیم «دیرفارم»…

«دیرفارم» مزعه ای بود بین جاده خرمشهر و آبادان که گاوهای قوی هیکل و شیرده استرالیایی را پرورش می دادند…

سیزده بدر در دیرفارم شلوغ می شد و ما با تمام عشیره می رفتیم وطناب به تنه نخل ها می بستیم و تاب بازی می کردیم…چه هیجانی داشت..

صدای آواز های بندری و نی هنبان و خنده وشادی بر و بچه های خرمشهری و آبادانی و مسافران سرتاسر مزرعه را پر می کرد..

حالا سال ها است که ما وهم نسلانمان بعداز جنگ همدیگر را گم کرده ایم.

دیدید گفتم بلد نیستم بهاریه بنویسم؟

چه کنم این سالها بر ما سخت گذشت…بهاریه دروغین بنویسم از کدامین شادی وشادمانی یاد کنم؟

اما نه باید در این بهاریه حرف و یا چیزی بنویسم که مثل فیلم های قدیمی هندی اشک انگیز نباشد راستی من و غزال سالهاست دیگه فیلم هندی ندیدیم .

هنوز هم مثل همان دوران پایان غم انگیز دارد یا نه؟

پایان خوش است؟

بهار فصل قشنگی ها است فصل عشق است بهار فصل شکوفه های گیلاس و عطر یاس های جنوی و رازقی ها است بهار فصل مهربانی ها است بهار فصل بچه های سرزمین عاشقانه هاست بهار برای لبخند های دختران دریاست.

شط وکارون و آسمان زیبای سرخ فام غروب جنوبی ها است بهار فصل آشتی کنان برادران و خواهران و عمه ها و خاله ها است بهارفصل گذشت از کدورت ونامهربانی ها است. سفره هفت سین “بهانه ی بیش نیست برای نشستن دور تنگ ماهی وسمنو و

یا مقلب القوب والابصارویامدبرالیل والنهار یامحو ل الحول والا احوال حول حالنا الی احسن الحال

نوروزتان پیروز

محسن فاضلی”تقدیم به بانو شهناز جلیلی و دوستان ۴ فصل هنر”

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 60 = 69